با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
روزنامه هاآرتص 23 سپتامبر 2012 (2 مهر) در مقالهای به راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی در قبال ایران پرداخت و نوشت: در بحثهای عمومی در مورد حمله به ایران از این نکته غفلت شده است که چگونه تغییرات منطقهای در سالهای اخیر بر تفکر ایهودباراک و بنیامین نتانیاهو تأثیر گذاشته است. نتانیاهو و باراک در مورد مسائل مطرح در بحثهای عمومی به حد کافی آگاهی دارند. خطرات پیش روی اسرائیل در نتیجه دستیابی ایران به تسلیحات هستهای، میزان آسیبرسانی حمله نظامی اسرائیل به توانمندیهای ایران و نیز بهایی که اسرائیل در نتیجه واکنشهای نظامی ایران و حزبالله باید بپردازد، از جمله موارد مهمی است که مد نظر این دو مقام اسرائیلی قرار گرفته است تا آنجا که نتانیاهو و باراک نگرانند]چراکه[ توانمندی هستهای ایران تهدیدی فوری و وجودی علیه اسرائیل بهشمار میرود، با وجود این، حمله یا عدم حمله و چگونگی و زمان انجام آن به محاسبات گستردهتر بستگی دارد. در ادامه مقاله آمده است: چنین ملاحظاتی مطابق درک اسرائیل از خطرات در میانمدت یا بلندمدت ارزیابی میشود. مطابق آنچه باراک و نتانیاهو میپندارند، در نتیجه تغییرات منطقهای، خطرات پیش روی اسرائیل جدیتر شده است: پیروزی اخوانالمسلمین در مصر، احتمال ظهور رژیمی اسلامی در نتیجه سرنگونی بشار اسد، احتمال حرکت رژیم اردن در مسیر تونس، لیبی و مصر و تأثیرات تغییر رژیم در جهان عرب بر حماس در غزه، همگی محورهای حساسی برای آینده محیط امنیتی اسرائیل بهشمار میروند. این خطرات در کنار واقعیتهایی مانند تضعیف قدرت بازدارندگی اسرائیل پس از جنگ دوم لبنان و ناکامی آن در سرنگونی رژیم حماس در غزه در عملیات سرب گداخته، بر ابعاد احساس ناامنی اسرائیل در محیط پیرامون میافزاید. بنابراین، نتانیاهو و باراک با مسئلهای روبهرو هستند که فراتر از یافتن راهی برای جلوگیری از هستهای شدن ایران است. آنها با چالش احیای توانایی بازدارندگی اسرائیل در پرتو چالشها و خطرات نوظهور منطقهای مواجه هستند. بنابراین، منطقی است تصور کنیم نتانیاهو و باراک تصمیم به حمله علیه ایران نخواهند گرفت، مگر آنکه احساس کنند چنین حملهای ضربهای مرگبار به برنامه هستهای ایران خواهد زد یا حداقل ایران را ملزم میکند دورهای طولانی را صرف برطرف کردن خسارات کند. آیا اسرائیل از توانایی انجام چنین حمله مرگبار و ویرانگری علیه برنامه هستهای ایران برخوردار است؟ در پایان مقاله آمده است: اما این نکته نیز وجود دارد که شاید تهدیدات نتانیاهو و باراک به حمله نظامی، توخالی هستند و هدف آن، فشار بر جامعه بینالملل برای تشدید تحریمهای ضدایرانی است. تهدیدات توخالی بر فرسایش توان بازدارندگی میافزاید و نتانیاهو و باراک نیز از این واقعیت آگاهی دارند. در عینحال، تمایل آنها به مقابله علنی با مخالفان داخلی و خارجی حمله نظامی نیز میتواند دلیلی برای جدیت نیات آنها باشد. این فرض منطقی است که این دو مقام اسرائیلی در مورد اقدام نظامی گستردهتر میاندیشند که در آن حمله به تأسیسات هستهای ایران تنها سرآغاز جنگی گستردهتر است. این الگوی حمله میتواند از اجزای زیر تشکیل شده باشد: نخست، یک اقدام نظامی گستردهتر برای نابودی تأسیسات هستهای و سکوهای موشکی ایران که حمله هوایی بهتنهایی نمیتواند این اهداف را محقق کند. نتانیاهو و باراک پیشینه نظامی دارند که عملیات نظامی علیه خاک دشمن از جمله تجربیات آنهاست. واکنش حزبالله هرچند محدود نیز میتواند اقدام نظامی علیه لبنان به منظور ریشهکنی حزبالله را سرعت ببخشد. احتمال عملیات علیه حماس نیز وجود دارد. بهمنظور به حداکثر رسیدن اهداف جنگ، اسرائیل باید پیش از تحکیم دولت جدید مصر، جنگ داخلی در سوریه و انتخابات آمریکا، جنگی چندوجهی را مدیریت کند.
تحلیلها: نویسنده به واقعیتهای مهمی پرداخته که هم در تحلیل و تصمیم صهیونیستها نقش دارد و هم در تحلیل و محاسبات ایران. با اینکه نویسنده در پایان، رژیم صهیونیستی را به حمله زودرس دعوت کرده؛ اما هیچ مقامی در رژیم صهیونیستی بدون پاسخ قطعی به دو پرسش نمیتواند حمله به ایران را تجربه کند. پرسش اول همانی است که نویسنده طرح کرد: «آیا اسرائیل از توانایی انجام چنین حمله مرگبار و ویرانگری علیه برنامه هستهای ایران برخوردار است؟» پرسش دوم هم اینکه آیا آنها توان درگیر شدن در یک جنگ گسترده، فراگیر و زمانبر را دارند؟ از سخنان دیشب سردار سلامی در گفتوگوی تلویزیونی برمیآید واکنش مرگبار و کوبنده ایران به هر اقدام نظامی احتمالی رژیم صهیونیستی که بسیار حجیم و گسترده نیز خواهد بود، پنجه قدرتمند ایران بر گلوی نحیف رژیم صهیونیستی است.